جدول جو
جدول جو

معنی روبراه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

روبراه کردن
(تَ دِ تَ)
آماده و مهیا کردن. حاضرکردن، اصلاح کردن. (ناظم الاطباء). درست کردن و سر و سامان دادن. به اسلوب صحیح بازآوردن
لغت نامه دهخدا
روبراه کردن
آماده کردن مهیا ساختن
تصویری از روبراه کردن
تصویر روبراه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ دَ)
کنایه از مکر و حیله کردن بود. (انجمن آرا). کنایه از مکر و حیله ورزیدن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). رجوع به روباه بازی کردن و روباهی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ دَ)
رجوع به روباروی کردن و روبرو کردن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ دِ کَ دَ)
مقابل هم قرار دادن. مقابل کردن. مواجه گردانیدن، مدعی و منکری را در مجلس به مشافهۀ ادعا و انکار وادار کردن تا صحت و سقم گفتۀ یکی از آنها ظاهر آید: آنانکه منکرند بگو روبرو کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ دَ)
آماده و متوجه سفر شدن. (آنندراج). آغاز سفر و حرکت کردن، راست آمدن کار. (ناظم الاطباء). سر و سامان یافتن کار، بازگشتن از رفتار نادرست و خلاف. از کارهای ناصواب بازایستادن و در راه صلاح و رستگاری درآمدن
لغت نامه دهخدا
(لُ)
بریدن از روی جامه ای یا الگویی و غیره. بریدن جامه ای از قطعات جداکردۀ جامه ای دیگر. (یادداشت مؤلف). و رجوع به روبر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روباهی کردن
تصویر روباهی کردن
حیله گری مکر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روبراه شدن
تصویر روبراه شدن
آماده شدن مهیا گشتن
فرهنگ لغت هوشیار